الهی به حرمت آن نام که تو خوانی وبه آن صفت که تو چنانی ، دریاب که می توانی.
الهی عمر خود به بادکردم وبرتن خود بیدادکردم ، گفتی وفرمان نکردم ، درماندم ورمان نکردم.
الهی ضعیفان را پناهی ، قاصدان رابرسرراهی ، مومنان راگواهی ، چه عزیز است آنکس که توخواهی.
الهی اگر طاعت بسی ندارم درهر جهان جز توکسی ندارم.
الهی تا بتو آشنا شدم ازخلق جداشدم ودرهر جهان شیدا شدم نهان بودم پیدا شدم.
الهی ازپیش خطر واز پس راهم نیست ، دستو گیر که جز تو پناهم نیست.
الهی دستم گیر که دست آویز ندارم وعذرم بپذیر که پای گریز ندارم.
الهی یک چند بیادتو نازیدم ، اینم بس که صحبت توارزیدم.
الهی نه جز ازیاد تودل است نه جز ازیافت توجان ، پس بیدل وبی جان کی توان؟